ShahidAlihosseini.ir - یادها و خاطره‌ها

تعمیر اساسی و ضربتی حمام روستا در یک شب

رفع نگرانی زیاد و نیاز شدید مردم در روزهای نزدیک عید نوروز

سعید علی‌حسینی 0 276 رتبه مطلب: بدون رتبه

دو روز مانده به عید نوروز، تنها حمام عمومی روستا خراب شد. تصمیم گرفتیم همان شب حمام را درست کنیم و راه بیاندازیم و نگرانی زیاد و نیاز شدید مردم را برطرف نمودیم.
گوینده: حاج اسدالله میرزائی نجفی

شعر از آقای محمد میرزایی: حسین بود و حسینی هم فدا شد

ازین روستای نجم آباد حسینی، روانه جانب عرش خدا شد

سعید علی‌حسینی 0 242 رتبه مطلب: بدون رتبه
ازین روستای نجم آباد حسینی   روانه جانب عرش خدا شد

شاعر محمد میرزایی نجم‌آبادی(نوا)

شعر از آقای علی توکلی: توصیف نجم‌آباد زادگاه شهید به زبان محلی

مَرُم تا مرقد گـل لاَله پَر پَر، حسینِ مد کریم او لاله‌ی تر

سعید علی‌حسینی 0 606 رتبه مطلب: بدون رتبه
به عشق بَلُگ و بارِش وَر مَپرُّم      به دیدار مـــــــزارِش وَر مپرُّم

شاعر آقای علی توکلی از گناباد - روستای کلاته میان.

شاخص در حق محوری، دلچسب در عزاداری

مصلح و شجاع در جلوگیری از تضییع حقوق دیگران

سعید علی‌حسینی 0 169 رتبه مطلب: بدون رتبه

 جنبه‌ی شجاعت آن مرد از همه جنبه‌ها شاخص‌تر بود یعنی در حیطه‌ی حضورش اگر می‌دید که حقی از کسی ضایع می‌شود که این مرد هیچ ذینفع هم نبود ولی می‌رفت حق را به حق‌دار می‌رساند و دنبال اعاده‌ی حق و حقوق افراد بود، طوری بود که مردم واقعاً آن مرد را در دعواها و مرافعه‌هایشان و در موضوعات اختلافی خود به عنوان فردی شجاع و مصلح قبول داشتند. با عشق و علاقه و با علم و آگاهی واقعاً عزاداری می‌کرد.  آن مرد واقعاً عاشق امام حسین(ع) بود، واقعاً درد امام حسین(ع) را حس می‌کرد.

شعر از حجةالاسلام شیخ عبدالباقی میرزائی: حماسه‌ی شهادت

نداشتیم بهتر از او گلی که به راهت کنیم نثار

سعید علی‌حسینی 0 157 رتبه مطلب: بدون رتبه

حجةالاسلام شیخ عبدالباقی میرزائی که با شهید عالی‌قدر روستا انس و آشنایی كامل و وابستگی سببی داشته‌اند جهت تشییع پیکر شهید همراه بستگان از مشهد عازم شهرستان گناباد شده‌اند و در این حال و هوا شعر حماسه‌ی شهادت را سروده و تقدیم نموده‌اند.

RSS

نویسندگان

«اردیبهشت 1403»
شیدسچپج
13141516171819
20212223242526
27282930123
45678910
11121314151617
18192021222324
فراخوان همکاری و دعوت به همیاری ادامه مطلب

فراخوان همکاری و دعوت به همیاری

آن شهید عزیز بارها از بستگان نزدیك‌شان خواسته‌اند خاطرات ایشان را ضبط نمایند تا یادگاری بماند اما آنان موضوع را به شوخی برگزار و از انجام این مهم بگونه‌ای طفره رفته‌اند كه بعد از شهادت‌شان حداكثر حسرت‌ها را در این رابطه بخورند!

شعر از آقای علی توکلی: فصل گل بود و تا خدا رفتی

قاب عکس گلــــت بغل کردم چشمم از لالـــــه بر نمی‌دارم


اون زمان که شهید عزیز در قید حیات بودن ما بچه بودیم. علت سرودن شعر، ارادت به اخلاق نیک شهید عزیز است. حتی یک بار تمام مارو از کلاته میان که بیشتر زن و کودک بودن به کمر زیارت بردن و مثل پدری مهربان مواظبمون بودن و جواب جیغ و داد خانما و بچه‌ها رو با لبخند و سکوت می‌دادن.

RSS
  • بازگشت به بالا
DNN