ShahidAlihosseini.ir - یادها و خاطره‌ها

همیشه به گل این قالی که شهید بر روی آن نشسته بود، می‌نگرم

این راه، راه عشق است و من نمی‌توانم از رفتن خودداری کنم

سعید علی‌حسینی 0 192 رتبه مطلب: بدون رتبه

اشاره کردم که همیشه دو - سه نفر از بچه‌های شما در آن منطقه‌ها بسر می‌برند و پشت جبهه هم که به شما نیاز دارند. پرسیدم حالا درست است که شما هم بروید؟ قدری فکر کرد و در جوابم گفت: «آنها که می‌روند از ما سلب تکلیف نمی‌شود، این راه، راه عشق است و من نمی‌توانم از رفتن خودداری کنم»

خشکسالی جای خود، شادی هم جای خود

راه انداختن بازی بچه‌ها و به ذوق و شوق آوردن اهالی روستا

سعید علی‌حسینی 0 151 رتبه مطلب: بدون رتبه
خشکسالی و محرومیت، دل خوشی برای عید نوروز باقی نگذاشته بود و جوانان و بچه‌ها در کنار بزرگسالان غمگین بودند. شهید یک کیسه گردو بین بچه‌ها تقسیم کرد و با راه افتادن بازی، ذوق و شوقی بین اهالی روستا به راه افتاد.

سرکشی شایسته از خانواده شهدا

دید و بازدید هوشیارانه و یاریگرانه، نه از روی رفع تکلیف

سعید علی‌حسینی 0 189 رتبه مطلب: بدون رتبه

در سرکشی از خانواده شهدا و رزمندگان بجایی که باعث زحمت آنها شویم و انتظار پذیرایی هم داشته باشیم، باید باری از روی دوش ایشان برداریم.

RSS

نویسندگان

«اردیبهشت 1403»
شیدسچپج
13141516171819
20212223242526
27282930123
45678910
11121314151617
18192021222324
فراخوان همکاری و دعوت به همیاری ادامه مطلب

فراخوان همکاری و دعوت به همیاری

آن شهید عزیز بارها از بستگان نزدیك‌شان خواسته‌اند خاطرات ایشان را ضبط نمایند تا یادگاری بماند اما آنان موضوع را به شوخی برگزار و از انجام این مهم بگونه‌ای طفره رفته‌اند كه بعد از شهادت‌شان حداكثر حسرت‌ها را در این رابطه بخورند!

شعر از آقای علی توکلی: فصل گل بود و تا خدا رفتی

قاب عکس گلــــت بغل کردم چشمم از لالـــــه بر نمی‌دارم


اون زمان که شهید عزیز در قید حیات بودن ما بچه بودیم. علت سرودن شعر، ارادت به اخلاق نیک شهید عزیز است. حتی یک بار تمام مارو از کلاته میان که بیشتر زن و کودک بودن به کمر زیارت بردن و مثل پدری مهربان مواظبمون بودن و جواب جیغ و داد خانما و بچه‌ها رو با لبخند و سکوت می‌دادن.

RSS
  • بازگشت به بالا
DNN