ShahidAlihosseini.ir - یادها و خاطره‌ها

فراخوان همکاری و دعوت به همیاری

تهیه مستندات و تولید محتوا برای تکمیل سایت شهید

سعید علی‌حسینی 0 360 رتبه مطلب: بدون رتبه

آن شهید عزیز بارها از بستگان نزدیك‌شان خواسته‌اند خاطرات ایشان را ضبط نمایند تا یادگاری بماند اما آنان موضوع را به شوخی برگزار و از انجام این مهم بگونه‌ای طفره رفته‌اند كه بعد از شهادت‌شان حداكثر حسرت‌ها را در این رابطه بخورند!

تعمیر اساسی و ضربتی حمام روستا در یک شب

رفع نگرانی زیاد و نیاز شدید مردم در روزهای نزدیک عید نوروز

سعید علی‌حسینی 0 276 رتبه مطلب: بدون رتبه

دو روز مانده به عید نوروز، تنها حمام عمومی روستا خراب شد. تصمیم گرفتیم همان شب حمام را درست کنیم و راه بیاندازیم و نگرانی زیاد و نیاز شدید مردم را برطرف نمودیم.
گوینده: حاج اسدالله میرزائی نجفی

شعر از آقای محمد میرزایی: حسین بود و حسینی هم فدا شد

ازین روستای نجم آباد حسینی، روانه جانب عرش خدا شد

سعید علی‌حسینی 0 242 رتبه مطلب: بدون رتبه
ازین روستای نجم آباد حسینی   روانه جانب عرش خدا شد

شاعر محمد میرزایی نجم‌آبادی(نوا)

شعر از آقای علی توکلی: فصل گل بود و تا خدا رفتی

علت سرودن شعر، ارادت به اخلاق نیک شهید عزیز است

سعید علی‌حسینی 0 348 رتبه مطلب: بدون رتبه
قاب عکس گلــــت بغل کردم چشمم از لالـــــه بر نمی‌دارم


اون زمان که شهید عزیز در قید حیات بودن ما بچه بودیم. علت سرودن شعر، ارادت به اخلاق نیک شهید عزیز است. حتی یک بار تمام مارو از کلاته میان که بیشتر زن و کودک بودن به کمر زیارت بردن و مثل پدری مهربان مواظبمون بودن و جواب جیغ و داد خانما و بچه‌ها رو با لبخند و سکوت می‌دادن.

ارتباط معنوی با شهید

حس عجیب و نهیبی تمام درونم رو احاطه کرد که برای پدر جناب حسینی زیارت بجا بیارم

سعید علی‌حسینی 0 229 رتبه مطلب: بدون رتبه

بعد از نماز مغرب خیلی خیلی ناگهانی حس کردم باید برای پدر شما زیارت مخصوص انجام بدهم، ابتدا اعتنایی نکردم ولی نهیبی در درونم من رو وادار به این کار کرد اتفاقی که برای من افتاد و توضیح شما باورش کمی سخته ولی چون برای خودم این اتفاق افتاده فقط بسیار مبهوت و متحیر ماندم...

RSS

نویسندگان

«اردیبهشت 1403»
شیدسچپج
13141516171819
20212223242526
27282930123
45678910
11121314151617
18192021222324
فراخوان همکاری و دعوت به همیاری ادامه مطلب

فراخوان همکاری و دعوت به همیاری

آن شهید عزیز بارها از بستگان نزدیك‌شان خواسته‌اند خاطرات ایشان را ضبط نمایند تا یادگاری بماند اما آنان موضوع را به شوخی برگزار و از انجام این مهم بگونه‌ای طفره رفته‌اند كه بعد از شهادت‌شان حداكثر حسرت‌ها را در این رابطه بخورند!

شعر از آقای علی توکلی: فصل گل بود و تا خدا رفتی

قاب عکس گلــــت بغل کردم چشمم از لالـــــه بر نمی‌دارم


اون زمان که شهید عزیز در قید حیات بودن ما بچه بودیم. علت سرودن شعر، ارادت به اخلاق نیک شهید عزیز است. حتی یک بار تمام مارو از کلاته میان که بیشتر زن و کودک بودن به کمر زیارت بردن و مثل پدری مهربان مواظبمون بودن و جواب جیغ و داد خانما و بچه‌ها رو با لبخند و سکوت می‌دادن.

RSS
  • بازگشت به بالا
DNN