ShahidAlihosseini.ir - یادها و خاطره‌ها

فراخوان همکاری و دعوت به همیاری

تهیه مستندات و تولید محتوا برای تکمیل سایت شهید

سعید علی‌حسینی 0 360 رتبه مطلب: بدون رتبه

آن شهید عزیز بارها از بستگان نزدیك‌شان خواسته‌اند خاطرات ایشان را ضبط نمایند تا یادگاری بماند اما آنان موضوع را به شوخی برگزار و از انجام این مهم بگونه‌ای طفره رفته‌اند كه بعد از شهادت‌شان حداكثر حسرت‌ها را در این رابطه بخورند!

تعمیر اساسی و ضربتی حمام روستا در یک شب

رفع نگرانی زیاد و نیاز شدید مردم در روزهای نزدیک عید نوروز

سعید علی‌حسینی 0 276 رتبه مطلب: بدون رتبه

دو روز مانده به عید نوروز، تنها حمام عمومی روستا خراب شد. تصمیم گرفتیم همان شب حمام را درست کنیم و راه بیاندازیم و نگرانی زیاد و نیاز شدید مردم را برطرف نمودیم.
گوینده: حاج اسدالله میرزائی نجفی

شوق حضور

نگرش مثبت و صبر و تحمل در سختی‌ها

سعید علی‌حسینی 0 188 رتبه مطلب: بدون رتبه

بعدها شنیدیم با وجود پای زخمی‌اش در تمرینات آمادگی دفاعی و ورزش‌های صبحگاهی هم شرکت می‌کرده، تمام سختی‌های آن سفر یکماهه را به همان نحو به جان می‌خرد و اما در بازگشت به جای گفتن از رنج سفر برایم از خوشی‌های آن می‌گفت. حسین همیشه شوخ و با روحیه بود و سخت‌ترین مشکلات را با همان روحیه تحمل می‌کرد و پشت سر می‌گذاشت.

ارسال خاطره شهید توسط یک دزد برای درج در روزنامه !!

این راه، راه عشق است و من نمی‌توانم از رفتن خودداری کنم

سعید علی‌حسینی 0 136 رتبه مطلب: بدون رتبه

پرسیدم درست است شما هم بروید؟ قدری فکر کرد و در جوابم گفت: «آنها که می‌روند از ما سلب تکلیف نمی‌شود، این راه، راه عشق است و من نمی‌توانم از رفتن خودداری کنم»

همیشه به گل این قالی که شهید بر روی آن نشسته بود، می‌نگرم

این راه، راه عشق است و من نمی‌توانم از رفتن خودداری کنم

سعید علی‌حسینی 0 192 رتبه مطلب: بدون رتبه

اشاره کردم که همیشه دو - سه نفر از بچه‌های شما در آن منطقه‌ها بسر می‌برند و پشت جبهه هم که به شما نیاز دارند. پرسیدم حالا درست است که شما هم بروید؟ قدری فکر کرد و در جوابم گفت: «آنها که می‌روند از ما سلب تکلیف نمی‌شود، این راه، راه عشق است و من نمی‌توانم از رفتن خودداری کنم»

RSS

نویسندگان

«اردیبهشت 1403»
شیدسچپج
13141516171819
20212223242526
27282930123
45678910
11121314151617
18192021222324
فراخوان همکاری و دعوت به همیاری ادامه مطلب

فراخوان همکاری و دعوت به همیاری

آن شهید عزیز بارها از بستگان نزدیك‌شان خواسته‌اند خاطرات ایشان را ضبط نمایند تا یادگاری بماند اما آنان موضوع را به شوخی برگزار و از انجام این مهم بگونه‌ای طفره رفته‌اند كه بعد از شهادت‌شان حداكثر حسرت‌ها را در این رابطه بخورند!

شعر از آقای علی توکلی: فصل گل بود و تا خدا رفتی

قاب عکس گلــــت بغل کردم چشمم از لالـــــه بر نمی‌دارم


اون زمان که شهید عزیز در قید حیات بودن ما بچه بودیم. علت سرودن شعر، ارادت به اخلاق نیک شهید عزیز است. حتی یک بار تمام مارو از کلاته میان که بیشتر زن و کودک بودن به کمر زیارت بردن و مثل پدری مهربان مواظبمون بودن و جواب جیغ و داد خانما و بچه‌ها رو با لبخند و سکوت می‌دادن.

RSS
  • بازگشت به بالا
DNN