ShahidAlihosseini.ir - یادها و خاطره‌ها

شعر از آقای علی توکلی: توصیف نجم‌آباد زادگاه شهید به زبان محلی

شعر از آقای علی توکلی: توصیف نجم‌آباد زادگاه شهید به زبان محلی

مَرُم تا مرقد گـل لاَله پَر پَر، حسینِ مد کریم او لاله‌ی تر

به نام خداوند جان و خرد

خواندن شعر با صدای شاعر

دِلُم بی دِنگ مَدِنگَه بر تُرُســکوُه      مَخونُم مثل قُمری بر خو کوُکوُ
فراقـــی با دلــم فریاد کرده دلِ مو شوق نجـم‌آباد کرده
به عشق بَلگُ و بارِش ور مپرُّم به دیدار مَـــــــزارِش وَر مپرُّم
مَرُم تا مَرقَدِ گـل لاَله پر پر حسینِِ مَد کریم او لاله‌‌ی تر
نوا خــــونِ پُویِ نخـــل بلندم اسیر شهد گل شد طبع  قندم
بیا تا داغ زوج لاله بینی مدال ملّی و غمناله بینی
بیا با مُو به نجماوا سفر کُو شوو نازِ پر اِستارَر خبر کو
دَ ایجا شصت و دو اِستاره خَی دی گل رزمنـــــده‌ی مـَه پاره خی دی
تموم بنـــــــدُیِش آوازه کرده دل خاکش خِیَر تر تازه کرده
تماشا کو خموشی پُر جِلِنــگَس همیشه سر پَلِش پُر سوُسِلِنگَس
دو بَر شورچه پُر از پندونه خَی دی عسل در کندوی هنــــدونه خی دی
پَــــــــــلِ سرخ بلند بند قندش مَگی یاقوت سرخه در زُمَندِش
هَنُز پالیز و دستمبــو فراووس سَرِ دَوُولِ پَل بَندِش پریشوس
چِـــنی گُل روزگَردو وَر قطارَس مَگی که کهکشو در دیمه زارس
شگم تیلش پر از قند ونباتس سَرِ تقسیم تیلش کَل کَلاتس
د کشمونش طلا تنگه زیادس چغندر کلّه یش از پَل وَبادَس
جو وُ شلغم، سِبِسک و بیدمجنون مَرَقصَـــه با انار ســــــرخ خندون
رقیب جارویش پسته نخه شو کِلِژدَک همـــدم خِسته نخه شو
زرشک و زعفرو وُ زیــره کاریس همیشه جشن مورشک سُواَریس
میون دوغ قزغن سَلمَه جوش ده به حرف شاعر دل گشنه گوش ده
پر از جالگ و چغوک و کفتر ایجاس پر از موسی تقی و شبـــدر ایجاس
صدای کوکو وَنگش شُو میـــایه عجب کَوگ و تهو دو دو میایه
بیاوونش پر از آهو وُ لاله اس کنار دَه پُلی هم، کاله کاله اس
محّرم نوحه خون نینواین پیــــاده پا برهنه کربلاین
دهن روزه همه پر جنب و جوشن گلر پیش پتو خــــُی هم مدوشن
آو انبــــــــــــــار ایجا مثل جَه لَی پر از تشنه مگی که، خونه خه لی
شِنُو لذّت دره در مون هودوک بِرَه واپرسه از قومون برجوک
هلال احمـــــــــــرش بیدارخو شو صدو پوزده دلش خون و خلو شو
تلیفونش همیشه رو به راهس پر از پیر و مسافر، مثل ماهس
ولی گازش بمونده بر دوبره کنم بر کار خیرم استخـــاره
دلم غوغا کنه یاد از گذشته بسوزم با دلِ خون و برشته
ویاد شیخ باقی اومدم واز گلِ مد بیک ناز نکته پرداز
دلم بر مـــدلی عبــــــــاس تنگس مگی در سینه یوم نیش خدنگس
حسن عباسلی و شیخ ممــــّد عزیزم عسکری هم یادم اومد
چه کلبّباسلی خَی مُو مَخَـــــندی بموندم یکّه مو خی چخچه بندی
چه شو عبدالکریم خنده رویوم مو خاک مــــــدکریم گل مبویم
دو ســــــردار گلی که افتخارند رضا رحمان و ممّد عسکری یند
کریـــم آقا که استاد تمامَی بلا تشبیه مگی عین امامَی

شعری بداهه از این کمتــــــرین
علی توڪّلی تقدیم به استاد ارجمندم
جناب آقای محمدکریم علی حسینی، ابن الشهـــــــید

مطلب قبلی شعر از آقای علی توکلی: فصل گل بود و تا خدا رفتی
مطلب بعدی شعر از آقای محمد میرزایی: حسین بود و حسینی هم فدا شد
Print
599 رتبه بندی این مطلب:
بدون رتبه
0رأی موافق 0رأی مخالف
سعید علی‌حسینی

سعید علی‌حسینیسعید علی‌حسینی

سایر نوشته ها توسط سعید علی‌حسینی
تماس با نویسنده

نوشتن یک نظر

This form collects your name, email, IP address and content so that we can keep track of the comments placed on the website. For more info check our Privacy Policy and Terms Of Use where you will get more info on where, how and why we store your data.
افزودن نظر

ارتباط با نویسنده

x

نویسندگان

«اردیبهشت 1403»
شیدسچپج
13141516171819
20212223242526
27282930123
45678910
11121314151617
18192021222324
فراخوان همکاری و دعوت به همیاری ادامه مطلب

فراخوان همکاری و دعوت به همیاری

آن شهید عزیز بارها از بستگان نزدیك‌شان خواسته‌اند خاطرات ایشان را ضبط نمایند تا یادگاری بماند اما آنان موضوع را به شوخی برگزار و از انجام این مهم بگونه‌ای طفره رفته‌اند كه بعد از شهادت‌شان حداكثر حسرت‌ها را در این رابطه بخورند!

شعر از آقای علی توکلی: فصل گل بود و تا خدا رفتی

قاب عکس گلــــت بغل کردم چشمم از لالـــــه بر نمی‌دارم


اون زمان که شهید عزیز در قید حیات بودن ما بچه بودیم. علت سرودن شعر، ارادت به اخلاق نیک شهید عزیز است. حتی یک بار تمام مارو از کلاته میان که بیشتر زن و کودک بودن به کمر زیارت بردن و مثل پدری مهربان مواظبمون بودن و جواب جیغ و داد خانما و بچه‌ها رو با لبخند و سکوت می‌دادن.

RSS
  • بازگشت به بالا
DNN